در مورد جمعه ها یادم نیست حرف زدم یا نه ... :))
یعنی قطعا می دونم که خیلی حرف زدم در موردش ... :)) ولی نمی دونم کی , کجا , و به کی گفتم حتی :))
جمعه , یکی از اون روزاییه که "باخت" میاد تو ذهنم :))
و خدا رو چه دیدی , با این وضع احتمالا شنبه هم بهش اضافه می شه :))
شاید نباید اینجوری بهش نگاه کرد ... :))
نمی فهمم :))
فرض کنین یه نفر یه کتابی نوشته
این کتاب رو می ده به من می گه بخون
دو حالت در نظر بگیریم که طرف تو یکی از این حالات واقعا فکر کنه کتاب خوبی نوشته و توی یه حالت فکر کنه کاملا یه چیز نرمال نوشته , ولی با این حال , رفتارش هیچ تفاوتی نشون نده ... و فقط یه باور باشه برای خودش و خیلی نرمال کتاب رو فقط بده به من و نظرمو بخواد .
از یه طرف حس می کنم واقعا ممکن نیست این دو حالت تفاوتی ایجاد نکنه توی تصور من . و از یه طرفم ادعا کردیم که طرف رفتارش یکسان بود ...
پس یا اینکه معیارمون از یکسان بودن اشتباهه ... :)) یا طبق همون معیار داغون خودمون از یکسان بودن هم , باز اون باوره داره یه جور دیگه ای به من منتقل می شه :))
و حالا تهش سوالم اینه که , اگر الان یه کتاب جلوی منه که به شدت جالب به نظر میاد ( به شدت که می گم یعنی اصن یه وضعی ! ) , اون کسی که این کتاب رو به من داده, خودش هم می دونه الان قرار بود اینجوری بشه یا روحشم خبر نداره و الان گرفته خوابیده ؟ :))
هر چند خودمم باید برم بخوابم ولی خب ... :))
مدیونین اگر فکر کنین طوریم شده :))
- ۹۸/۰۴/۱۲